loading...
ورس
ورس بازدید : 2158 جمعه 12 خرداد 1391 نظرات (1)

 

پرواز همای

پرواز همای  خواننده  وترانه سرای موسیقی سنتی ایران

پرواز  همای نمونه ی کاملی است برای تمام کسانی که میخواهند از صفر شروع کنند و به اوج پرواز کنند.پروازی بر زندگینامه ی همای . . . .

بیوگرافی پرواز همای

پرواز همای از خوانندگان ایران است. وی همراه با گروه مستان که مجموعه‌ای از نوازندگان چیره‌دست سازهای ایرانی هستند، سبک جدیدی از موسیقی سنتی را ارائه می‌دهند. وی همچنین خواننده گروه ارکسترال به آهنگسازی شهداد روحانی در آمریکا بوده است. همای زاده گیلان و شهرستان شفت، می‌باشد و ترانه‌های زیبایی را نیز به زبان‌های گیلکی و تالشی اجرا کرده‌است.برخی از آواز های همای سروده ی خود اوست.

 

 پرواز همای ، متولد ۱۳۵۸ ، در احمد سرگوراب شفت  است. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در آنجا سپری نمود.

او دیپلم خود را از هنرستادن کمال الملک رشت کسب کرد و با علاقه وافر به او در رشته شعر آواز وآهنگ وارد دانشگاه آزاد تهران شد و با ساز تخصصی سه تار و پیانو تحصیلات خود را در دانشگاه به پایان رساند .

اساتید پرواز همای

در زمینه هنر آواز ، افتخار شاگردی اساتیدی همچون فریدون پوررضا ، سید کمال الدین عباسی ، هنگامه اخوان، کریم صالح عظیمی را دارد و همچنین در باب زمینه شعر و ادبیات فارسی از محضر استایدی همچون استاد دکتر علیقلی محمودی بختیاری، استاد حبیب نبوی، استاد محمود طیاری و استاد داد بهره مند گردید .بسیاری از منتقدین پرواز همای را انقلابی در موسیقی سنتی ایران میدانند وبر این باورند که وی میتواند جایگزین مناسبی برای استاد بزرگ موسیقی سنتی ایران  استاد شجریان باشد.نکته بسیار جالب و قابل تامل در باره همای این است که بیشتر طرفداران وی جوانانی هستند که تا کنون با موسیقی سنتی بیگانه بوده اند .در میان طرفداران همای پسران ودخترانی دیده میشوند که هنوز بیست سال هم ندارند واین جای بسی خوشحالی و امیدواری به جاودانگی موسیقی سنتی سرزمین پارس است.

 
پرواز همای
 

در اندک زمانی ، همای گیلانی توانست فعالیت های حرفه‌ای خود را در زمینه شعر، موسیقی و آواز بسط دهد ، و با موفقیت کنسرت هایی را اجرا نماید . از جمله اجرای کنسرت‌های موسیقی اصیل در:

دانشکده مدریت دانشگاه تهران

دانشگاه هنر تهران

دانشگاه فردوسی خراسان

دانشگاه صنعتی تهران

تالار وحدت

جشنواره موسیقی فجر

فضای باز کاخ نیاوران

تور کنسرت‌های آمریکا(Disney Hall)

کنسرت گیلان ، فضای باز حوزهٔ هنری

خوانندگی گروه ارکسترال به آهنگسازی شهداد روحانی در آمریکا

منبع:ویکی پدیا

 

نمونه هایی از کارهای پرواز همای

 

کارهای پرواز همای

کنسرت تالار وحدت

ملاقات با دوزخیان

این چه جهانیست

سرزمین بیکران

کنسرت کاخ نیاوران ملاقات با دوزخیان

پروردگار مست (والت دیزنی 2008 )

عجب آب گل آلودی

مه پاره 

موسی و شبان همای و شهرداد

سر مکن همای و شهردادروحانی

مستند گروه مستان

منبع:mastan-homay.blogfa.com

 

همه چیز درباره پرواز همای

آشنایی با گروه مستان . . .


گروه مستان

معرفی اعضای گروه مستان:

پرواز همای

آهنگساز، چکامه سرا و خواننده ، زادروز 20 بهمن 1358 در احمدسرگوراب شهرستان شفت از توابع استان گیلان.
از 9 سالگی نقاشی و چکامه سرایی را آغاز کرد و در14 سالگی وارد هنرستان گرافیک و نقاشی گشت.سپس وارد دانشگاه آزاد تهران شد.
استادان موسیقی پرواز همای:
استادان فریدون پور رضا(آهنگساز و خواننده متفاوت موسیقی گیلانی)، کمال الدین عباسی، هنگامه اخوان و کریم صالح عظیمی
استادان ادبیات پرواز همای:
استادان محمودی بختیاری، محمود طیاری و علی اکبرکنی بنیان گذار گروه مستان 1384
 
دیگر اعضای گروه مستان:
پاشا هنجنی
نوازنده نی زادروز 1356 تهران فوق لیسانس رشته موسیقی از دانشگاه سوره از شاگردان استادان افشارنیا وکیانی نژاد همکاری با گروه مستان از سال 1386

علی پژوهشگر
نوازنده بربت زادروز 1356 مشهد فوق لیسانس رشته موسیقی از دانشگاه سوره از شاگردان استاد منصور نریمان همکاری با گروه مستان از سال 1386

علیرضا مهدیزاده
نوازنده کمانچہ و قیچک زادروز 1359 تهران لیسانس رشته موسیقی از دانشگاه سوره از شاگردان استادان سعید فرجپوری وسامر حبیبی همکاری با گروه مستان از سال 1385

آزاد میرزاپور
نوازنده تار زادروز 1356 کردستان لیسانس رشته موسیقی از دانشگاه هنرهای زیبا از شاگردان استاد حسین علیزادہ همکاری با گروه مستان از سال 1386

محمود نوذری
نوازنده سنتور زادروز 1360 قزوین دانشجوی حسابداری از شاگردان استاد پشنگ کامکار همکاری با گروه مستان از سال 1385

سحاب تربتی
نوازنده تنبک زادروز 1360 تهران دیپلم ریاضی از شاگردان استادان قریشی و امیر بابک رکنی همکاری با گروه مستان از سال 1384

اسفندیار شاهمیر
نوازنده دف زادروز 1360 تهران لیسانس نمایش از دانشگاه اراک از شاگردان استادان بیژن کامکار در دف و پاشا هنجنی در نی همکاری با گروه مستان از سال 1383

سینا جهان آبادی
نوازنده کمانچه زادروز 1355 تهران فوق لیسانس رشته موسیقی از دانشگاہ سوره از شاگردان استادان داود گنجه ای و اردشیر کامکار 1386 همکاری با گروه مستان از سال

ارژنگ فرامرزی
نوازنده تنبک زادروز 1356 تهران لیسانس مهندسی پزشکی از دانشگاه تهران از شاگردان استاد ناصر فرهنگفر همکاری با گروه مستان از سال 1385
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
چکامه های همای
 
چکامه ها از: پرواز همای
  • ایــن چه جهانیست

ایــن چه جهانیست؟ ایــن چه بهشتیست؟ این چه جهانیست که نوشیدن می نارواست؟ این چه بهشتیست در آن خوردن گندم خطاست؟
آی رفیق این ره انصـاف نیست آی رفیق این ره انصـاف نیست این جفــــــــــــــــــاست راست بگو، راست بگو، راست فــــــردوس بــــرینت کجــاست؟ راستی آنجا هم هر کس و ناکس خداست راست بگو، راست بگو، راست فــــــردوس بــــرینت کجــاست؟ بر همه گویند که هوشیار باش بر در فـــردوس نشینــــد کسی تا کـه به درگــاه قیـــامت رسی از تـو بپرسنــد که در راه عشق پیـــرو زرتشت بدی یـا مسیـح؟ دوزخ ما چشم به راه شماست راست بگو، راست بگو، راست آنجا نیز، باز همین ماجراست؟ راست بگو، راست بگو، راست فــــــردوس بــــرینت کجــاست؟ این همه تکــرار مکن ای همای کفر مگو، شکوه مکن بر خدای پـای از این در که نهادی بـــرون در غل و زنجیــر برنـدت بهشت بهشت همــان ناکجـــــــــاست بهشت همـان ناکجـــــــــاست وای به حالت همای وای به حالت این سر سنگین تو از تن جداست نه... نه... نه... نه... توبه کنم باز، حق با شماست


  • من از جهانی دگرم

من از جهانی دگرم (2) ساقی از این عالم واهی رهایم کن ، رهایم کن (2) ( نمی خواهم در این عالم بمانم (2) بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن ، جدایم کن (2) )2 تو را اینجا به صدها رنگ می جویند (2) تو را با حیله و نیرنگ می جویند تو را با نیزه ها در جنگ می جویند تو را اینجا به گرد سنگ می جویند (2) تو جان می بخشی و اینجا به فتوای تو می گیرند جان از ما (2) نمی دانم کیم من (2) آدمم روحم خدایم یا که شیطانم تو با خود آشنایم کن (2) اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حواست (2) پس ای مردم (2) خدا اینجاست خدا در قلب انسان هاست (2) به خود آی (2) تا که دریابی خدا در خویشتن پیداست (2) همای از دست این عالم پر پرواز خود بگشود و در خورشید و آتش سوخت (2) خداوندا (بسوزانم) (2) همایم کن (2) نمی خواهم در این عالم بمانم (2) بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن ، جدایم کن من از جهانی دگرم.

  • ازباده مدهوشم کنید

( من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جام باقی ام ) 2 یک شب کنار زاهد و یک شب کنار ساقی ام ازباده مدهوشم کنید 2 در خرقه پنهان می کنم می را و کتمان می کنم ترک ایمان می کنم هی بشکنم پیمان و هی تجدید پیمان می کنم ترک ایمان می کنم ازباده مدهوشم کنید2 پندم ای زاهد مده 2 ، با که گویم 2 من نمی خواهم نصیحت بشنوم 2 آآآآی مردم، پنبه در گوشم کنید ازباده مدهوشم کنید2 دردی کشم 2 ، بار رفیقان می کشم پر می کشم همچون همای در آتشم 3، ای وای خاموشم کنید 2 ازباده مدهوشم کنید 2 با که گویم من نمی خواهم نصیحت بشنوم آی آی مردم پنبه در گوشم کنید ( من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جام باقی ام ) 2 یک شب کنار زاهد و یک شب کنار ساقی ام ازباده مدهوشم کنید 2

  • توبه ها را بشکنیم

توبه ها را بشکنیم 2 ( میخانه ها را وا کنید ای باده خواران پیمانه را احیا کنید ای می گساران ) 2 باده در ساغر کنید خرقه از تن بر کنید توبه ای دیگر کنید توبه ها را بشکنید آمد بهاران 2 یادی از آیین مستانی کنید تا سحر پیمانه گردانی کنید روز و شب معشوقه بازیهای عرفانی کنید مست پنهانی کنید 2 همچون خماران توبه ها را بشکنید آمد بهاران 2 عاشقان غوغا کنید بر دل شیدا کنید یک نفس گر می توان ساغر زدن پس چرا اندیشه ی فردا کنیم غصه از سر وا کنیم پیمانه را احیا کنیم 2 ای بی قراران 2 توبه ها را بشکنیم آمد بهاران 2 ( میخانه ها را وا کنید ای باده خواران پیمانه را احیا کنید ای مل گساران ) 2 باده در ساغر کنید خرقه از تن بر کنید توبه ای دیگر کنید توبه ها را بشکنید آمد بهاران
نمونه هایی از آوازهای اجرا شده ی پرواز همای
 
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

کعبه

به گرد کعبه میگردی پریشان

که وی خود را در آنجا کرده پنهان

اگر در کعبه میگردد نمایان

پس بگرد تا بگردیم،بگرد تا بگردیم

 

در اینجا باده مینوشی !

در آنجا خرقه میپوش !

چرا بیهوده میکوشی؟

 

در اینجا مردم آزاری !

در آنجا از گنه عاری !

نمیدانم چه پنداری ؟

 

در اینجا همدم و همسایه ات در رنج و بیماری

تو آنجا در پی یاری

چه پنداری ؟

کجا وی از تو میخواهد چنین کاری ؟

 

چه پیغامی که جز با یک زبان گفتن نمیداند؟

چه سلطانی که جز در خانه اش خفتن نمیداند؟

چه دیداری ؟ چه دیداری ؟

که جز دینار و درهم از شما سفتر نمیداند

 

به دنبال چه میگردی که حیرانی ؟

خرد گم کرده ای شاید نمیدانی ؟

همای از جان خود سیری که خاموشی نمیگیری؟

لبت را چون لبان فرخی دوزند

تو را در آتش اندیشه ات سوزند

هزاران فتنه انگیزند

تو را بر سر در میخانه آویزند.

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

کربانگ

از یار تا دیار ، افشانده قاصدک ، عطری زنوبهار

اما بر چنار کربانگ غار غار ،

سوسن نماند و برلاله نیز کی بماند این داغ روزگار ؟

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

دوزخیان

آندم که مرا میزده در خاک سپارید

زیر کفنم خمره ای از باده گذارید

تا در سفر دوزخ از آن باده بنوشم

بر خاک من از ساقه انگور بکارید

آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات

یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات

هر قدر که در خاک ننوشیدم از این باده صافی

بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی

جز ساغر و پیمانه و ساقی نشناسم

بر پایه پیمانه و شادی است اساسم

گر همچو همای از عطش عشق بسوزم

از آتش دوزخ نهراسم ، نهراسم

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

درویش

داد درویشی از سر تمحید

سر قلیان خوش را به مرید

گفت که از دوزخ ای نکو کردار

قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد باز آورد

عقد گوهر زدرج بازآورد

گفت که در دوزخ هر چه گردیدم

درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم زغال نداشت

اخگری بهر اشتعال نداشت

هیچ کس آتشی نمی افروخت

زآتش خویش هر کسی میسوخت

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

مه پاره

شیرین لبی شیرین بیان

مست و می آلود و خمار

مهپاره ای بی بند و بار

با عشوه های بی شمار

هم کرده یاران را ملول

هم برده از دلها قرار

 

مجموع مهرویان کنار

تو یار بی همتا کنار

 

زلفت چو افشان میکنی

ما را پریشان میکنی

آخر من از گیسوی تو

خود را بیاویزم به دار

 

یاران هوار مردم هوار

       از دست این بی بند و بار

 از دست این دیوانه یار

 از کف بدادم اعتبار

 

می میزنم می میزنم

جام پیاپی میزنم

هی میزنم هی میزنم

 بی اختیار

 

کندوی کامت را بیار

 بر کام بیمارم گذار    

تا جان فزاید کام تو

بر جان این دلخسته ی بشکسته تار

برگرفته از وبلاگ http://www.night-star110.blogfa.com

 

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

مصاحبه  خواندنی قانون با پرواز همای

 
بسیار از مخاطبان ما پرسیده‌اند، مگر همای در ایران است؟! راستی مگر همای، ایران است؟

خُب! بله، ما در ایران هستیم (می‌خندد).

شاید این پرسش را از این بابت پرسیده‌اند که شما کارهای هنری خود را در خارج از کشور انجام می‌دهید، اما زندگی شما در داخل ایران جریان دارد،‌ این زیست دوگانه از چه روست؟

اینکه آدمی بخواهد در وطن خودش کنسرت برگزار کند، اما موقعیت برای او فراهم نباشد یا محدودیت‌های اجتماعی این اجازه را به او ندهد؛ این‌ها چند دلیل دارد. کمی به شیطنت‌های خود ما در زمینه‌ی ادبیات برمی‌گردد. پیام‌هایی که در کار ماست، انتقاداتی که در کار ما هست یا سوژه‌هایی که ما داریم،‌ به هر حال محدودیت‌های اینجا اجازه نمی‌دهد که بتوانیم به راحتی آن‌ها را بیان کنیم. البته ما در ایران هم کنسرت داشتیم و کارمان را از اینجا شروع کردیم، اما چهارسال بود که اجازه اجرای برنامه در ایران را نداشتیم و الان در تلاشیم که بتوانیم مجوز بگیریم و همینجا برنامه‌های خود را اجرا کنیم.


امیدوارم این مشکلات مرتفع شود و این خبر خیلی خوبی خواهد بود ...

این نوید را می‌دهم که این فضا در حال فراهم‌شدن است.


به تازگی از یک تور بزرگ اروپایی به ایران برگشته‌اید. از این تور برای ما بگویید.

شاید مهم‌ترین تور این سال‌های گذشته ما، همین تور اروپایی بود که از 29 آوریل شروع شد. در این تور، ما چهار برنامه بزرگ با ارکستر سمفونیک و حدود 12 برنامه با گروه مستان داشتیم. دو برنامه، متفاوت بود؛ یک برنامه، اپرای «عشق و عقل و آدمی» بود که با ارکستری بزرگ، برای اولین بار روی صحنه می‌رفت و کار دیگرمان هم با گروه مستان با عنوان «بانوی ایرانی» بود که در مورد زن ایرانی و جایگاهش بود و آنچه در هزار سال گذشته با آن مواجه بوده است.


استقبال چطور بود؟

خدا را شکر، خیلی خوب بود. همه‌ی کنسرت‌های ما معمولاً با استقبال خوبی روبه‌رو بوده‌اند.‌ این کنسرت‌ها هم از این قاعده مستثنی نبودند. در یکی-دو شهر فقط اطلاع‌رسانی خوب نبود، اما در بقیه شهر‌ها عالی بود.

اکثر حاضران، هم‌میهنان ایرانی بودند یا خارجی‌ها هم حضور داشتند؟

این دفعه بیشتر خارجی‌ها حضور داشتند؛ به دلیل اینکه ارکستر سمفونیک داشتیم. هر سال که می‌رویم، تنوع بیشتری از لحاظ مخاطبان به وجود می‌آید، بالطبع هر سال هم خارجی‌ها، بیشتر آشنا می‌شوند و بیشتر به برنامه‌ها می‌آیند.

با چه گروه‌های خارجی‌ای در این تور همکاری داشتید؟

ما در این تور با ارکستر سمفونیک مجلسی (=ارکستر بزرگ بالای 60-50 نفر) "The low land orchestra" به معنای «ارکستر سرزمین‌های پست» همکاری داشتیم که نوازندگان مختلفی از کشور‌های بلژیک و هلند در آن می‌نواختند. رهبر ما آقای والتر پروست بود و چهار اجرای پشت سر هم با این ارکستر در اروپا داشتیم.

همکاری یک گروه ایرانی با یک گروه خارجی، آن‌هم‌ با دو سبک متفاوت موسیقیایی، چه دستاوردهایی هم برای شما و هم برای آن گروه خارجی داشت؟

برای گروه‌ خارجی که خب، آنان تصور می‌کردند، قرار است نتی جلوی خود بگذارند و آن را بنوازند؛ یعنی یک برنامه‌ای طبق آداب خودشان می‌نوازند و می‌روند. از طرف دیگر تصور می‌کردند که این کار خیلی برای آنان آسان است،‌ اما وقتی پای تمرین رفتیم و کار را آغاز کردیم، تازه آنان دریافتند که ریتم‌های ایرانی و نوع موسیقی ایرانی و اثرگذاری موسیقی ایرانی با موسیقی کلاسیک متفاوت است.
روز اول و دوم در تمرین با مشکلات زیادی مواجه بودیم تا بتوانیم درک خوبی از موسیقی ایرانی به آنان بدهیم، به ویژه ریتم ایرانی. اجرای اول ما متوسط بود، خوب نتوانستیم این میکس را به وجود بیاوریم، اما از اجرای دوم، سوم و چهارم بسیار عالی بودیم. ارکستر، خیلی خوب از پس این ریتم‌ها و موسیقی برآمد. این کار برای آنان خیلی جالب بود و تجربه بسیاری خوبی برای آن‌ها بود؛ خودشان گفتند و در تبلیغات و در رسانه‌های مختلف هم این را عنوان کردند. خیلی با موسیقی ما ارتباط برقرار کردند، به ویژه با زمینه و سوژه کار که جنگ بین عقل و عشق در درون انسان بود و سه بازیگر داشت. استقبال مردم و ارتباط مردم با این موزیک، خیلی برای آن‌ها جالب‌تر بود. خودم البته تجربه ارکستر بزرگ با گروه مستان را داشتم، اما این بار چون خودم، آهنگ ارکستر بزرگ و گروه مستان را نوشته بودم و اولین بار بود که آهنگ یک ارکستر بزرگ می‌نوشتم، برای من خیلی تجربه مهمی بود که خوشبختانه خیلی بازتاب خوبی داشت. روز به روز که کار اجرا می‌شد من چیزهای جدید به آن اضافه می‌کردم.
کار که آماده شود، می‌توانیم بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.


گمان می‌کنم اپرای «عشق و عقل و آدمی»، نقطه‌عطفی در موسیقی معاصر ایران به شمار آید، نظر شما چیست؟

ببینید البته در تاریخ موسیقی کلاسیک ایرانی، از این دست‌کارها انجام شده است؛ یعنی برای ارکستر بزرگ نوشتند، اما هیچ وقت تم، داستان یا سوژه‌ای نبود. البته از داستان‌های شاهنامه یا مولانا،‌ خانم پری صابری یا لوریس چکناواریان چیز‌هایی نوشته بودند و قبل از انقلاب هم آقای احمد پژمان، بیژن و منیژه و داستان‌های دیگری را نوشتند، اما هیچ وقت، این کارها اجرا نشد و نمی‌توان چندان در مورد آن‌ها سخن گفت.

و البته آقای حسین دهلوی...

بله آقای دهلوی هم چیزهایی نوشتند، اما ما چیزی ندیدیم که بخواهیم در مورد آن حرف بزنیم. یا حداقل اگر نوشتند بر روی صحنه نیامده و اجرا نشده است. مردم هم چیزی نشنیده‌اند.
کارهای ما در واقع «از تولید به مصرف» است! بلافاصله بعد از نوشتن، کار را برای اجرا می‌برم و کار در اجرا، روز به روز رشد می‌کند و اگر در ایران نتوانستم اجرا کنم در خارج، بر روی صحنه می‌برم. می‌توان گفت که برای اولین بار است که این تم و این نوع سوژه در موسیقی ایرانی اجرا می‌شود. نمایش‌های موزیکال در اروپا، گاهی تا یکی-دو سال روی صحنه است و بازیگران بدل نیز دارد. اگر این کار اخیر ما نیز در ایران اجرا رود، شاید بتوان به آسانی آن را دو-سه ماه، روی صحنه نگه داشت.

شما چگونه به چنین سبکی از موسیقی ایرانی رسیده‌اید و چه چیز شما را بر آن داشته است تا این راه را ادامه دهید؟

البته سبک من، آوازخوانی موسیقی ایرانی یا خوانندگی است، اما برای اینکه کارم یکنواخت نشود و تنوع داشته باشد،‌ همیشه به دنبال شیوه‌ای بوده‌ام که بتوانم یک کار تازه‌ای انجام دهم و از طرفی، اینکه خودم نمایش خوانده بودم و بخشی از دوران زندگی‌ام را مشغول نمایش و تئاتر بودم و به موسیقی نیز علاقمند بودم،‌ همیشه دلم می‌خواست ترکیبی از موسیقی و نمایش در کنار هم قرار بگیرد. اسم این شیوه را نیز «نوایش» گذاشته‌ام.

این واژه برساخته خود شماست؟

بله، اگر نام ایرانی بخواهیم برای آن بگذاریم،‌ همین نوایش مناسب است. ضمن اینکه وقتی در گذشته به اروپا و امریکا سفر داشتم،‌ به دیدن برنامه‌های اپرا می‌رفتم و می‌دیدم که این اپرا چقدر در خارج از ایران طرفدار دارد. مردم آخر‌ هفته‌های خود را صرف اپرادیدن می‌کنند؛ چون اپرا هم برای آنان جنبه تجاری و هم جنبه هنری دارد و مردم برای آن وقت می‌گذارند. اما ما در ایران چیزی به عنوان اپرا نداریم. بیشتر دعوا بین هنرمندان داریم تا پرداختن به چنین قضایایی. برای همین تصمیم گرفتم این کار را با تمام دشواری‌هایش شروع کنم. حتی در مقابل نقد‌های بسیار زیادی هم قرار گرفتم. کار اولم «موسی و شبان» بود که مردم خیلی با آن ارتباط برقرار کردند،‌ کار دوم را هم آغاز کردم و خوشبختانه خیلی اثرگذار بود.


بنابراین طبق آنچه که شما اشاره کردید، نبودن اپرا در ایران بیش از همه به همکاری‌نکردن میان هنرمندان برمی‌گردد؟

خیر، ببینید، ما داشتیم.

بله، مرادم رونق‌نداشتن بود.

اگر بخواهیم شیوه خیلی ابتدایی آن را در نظر بگیریم، ما نمایش موزیکال در ایران داریم که نام آن «تعزیه» است. در این نمایش، موسیقی و بازیگری در کنار هم قرار گرفته است، اما ابتدایی و به شیوه مذهبی اجرا می‌شود. این هم برمی‌گردد به اینکه از دوره صفویه به بعد، نوعی نگاه مذهبی خیلی بسته‌ای حاکم شد و حتی موسیقی را حرام می‌دانستند و حتی اگر دست کسی، ساز می‌دیدند، او را محاکمه می‌کردند. در این میان، هنرمندان تصمیم گرفتند، موسیقی را حفظ کنند. به همین دلیل آن را در قالب مذهب آوردند و با بیان نگرش‌های مذهبی سعی کردند، موسیقی را حفظ کنند و برای نگه‌داشتن موسیقی، به نظر من چه تدبیر خوبی اندیشیدند. در این حین موسیقی ما کمی شکل غم‌انگیز به خود گرفت؛ چون به دلیل اتفاقات و حادثه‌های مذهبی که در تاریخ ما وجود داشته است و برای بیان‌ آن‌ها، ناخودآگاه شکل غم‌انگیز و مذهبی به خودش می‌گیرد. این شکل موسیقی و ردیف‌ها سینه به سینه توسط تعزیه‌خوانان حفظ شد. خیلی از ردیف‌های آوازی همین الان در خاطر تعزیه‌خوانان قدیمی وجود دارد که البته نسل آنان نیز در حال منقرض‌شدن است؛ یعنی تعزیه هم در حال حاضر متاسفانه وضعیت خوبی در ایران ندارد. این هم یک سنتی است که از سال‌های قبل بوده است.
بنابراین فکر می‌کنم که همین شیوه قدیمی تعزیه، می‌تواند یک اپرا باشد. اگر از زمان صفویه؛ یعنی از آن موقع که به این موسیقی پرداختیم، این، شکل تعزیه به خود نمی‌گرفت،‌ اکنون شاید یک اپرای خیلی مدرن در ایران وجود داشت، اما خب به شکل خیلی سنتی و تعزیه‌وار ادامه پیدا کرد. الان هم شاید به ذهن کسی نرسیده بود که چنین کاری کند. ما‌ اپرای عروسکی داشتیم که آقای چکناواریان نوشته‌اند، خیلی خوب هم نوشته‌اند یا هنرمندانی، اپرای شمس و مولانا را به شکل عروسکی روی صحنه بردند و از صدای خوانندگان جوان هم‌سن و سال خود ما استفاده کردند، اما اپرا هنوز جلوه و جایگاه خودش را در موسیقی ما پیدا نکرده،‌ شاید به خاطر بسته‌بودن فضای موسیقی یا نبودن امکانات یا نبودن سالن مناسب اپرا در ایران، چنین اتفاقی افتاده است. علاوه بر این هم، ما از لحاظ تاریخی و فرهنگی با اروپا خیلی متفاوتیم. گرایش به سمت اروپا وجود نداشته،‌ دغدغه‌های دیگری نیز وجود داشته که به آن‌ها پرداخته شده است.


البته این پرسش دال بر تحقیر فرهنگ ایرانی نیست. همین تعزیه هم که شما به درستی اشاره کردید‌، یک شبه به وجود نیامده و ریشه در آیین‌های کهن هزارساله در این سرزمین دارد.

بله،‌ من در واقع اعتبار آن را فراتر هم می‌دانم و می‌گویم که تعزیه در واقع اپرای ایرانی است.

ولی از ژانر مذهبی...

از نوع مذهبی و متاسفانه آنهم در حال از بین رفتن است. سال‌های نه چندان دور، تعزیه‌خوانان با یکدیگر می‌چرخیدند و شهرهای مختلف را می‌دیدند. در هر شهری، توقف داشتند و برنامه اجرا می‌کردند. جالب است که موسیقی در آن وجود داشت و جالب‌تر اینکه سازی که در آن استفاده می‌شد، ساز کلاسیک بود. یعنی یا کلارینت یا ترومپت استفاده می‌شد و این جالب است؛ چون در موسیقی اپرا هم از ساز‌های کلاسیک استفاده می‌شود. ترومپت یا کلارینت، سازهایی بود که در تعزیه استفاده می‌شد، بازی هم که وجود داشت،‌ طراحی لباس خیلی جالبی هم داشتند و لباس‌های تاریخی و جنگی می‌پوشیدند. نکته جالب دیگر این بود که هر نفر، نقش سه نفر را بازی می‌کرد. شعرهایی که در آن خوانده می‌شد،‌ 50 درصدش مذهبی و 50 درصدش ادبی بود؛ یعنی شعری خاص برای آن گفته می‌شد. پس می‌توان نام اپرا بر روی آن نهاد. درست است که صحنه‌ی تئاتر نداشت،‌ جنبه موزیکال آن از لحاظ ارکستراسیون چندان خوب نبود، اما بی‌تردید نوع خیلی کوچک و خفیف‌شده اپرا بود.


در حقیقت می‌توان گفت که علت استقبال مردم از کارهای شما، این نوآوری است که در سنت گذشتگان کرده‌اید ...

خب، هر چیزی که تازه باشد، مردم از آن استقبال می‌کنند.


شاید هم صرفاً تازگی نبوده است و‌ محتوای کار شما هم به هر روی اهمیت دارد.

بله،‌ مردم از نوع کارهای من یک شناختی داشتند. معتقدم حالا که به یک محبوبیتی رسیده‌ام، کار من فقط این نیست که از آن محبوبیت استفاده مالی کنم. من اگر نوآوری کنم، مردم از من می‌پذیرند. شاید اگر کسی بخواهد برای اولین بار این کار را بکند،‌ چندان با استقبال مواجه نشود. ولی خب، از من می‌پذیرند و من می‌توانم با فکر و کیفیت خوب این کار را برای مردم شنیدنی جلوه دهم.


یعنی در اینجا هدف شما از موسیقی این بود که می‌خواستید،‌ یک فرهنگ را از طریق موسیقی نشان دهید.

بدون شک، اول از همه علاقه شخصی من به موسیقی، سبب پیگیری این مسیر شد. هر کسی به هر حال گرایش‌هایی دارد. من شخصاً به هنر خیلی علاقه داشتم. با نقاشی شروع کردم، با شعر ادامه دادم، وارد تئاتر شدم و پس از آن، موسیقی و همه این‌ها را در طولانی‌مدت به شکل حرفه‌ای کار کردم و برای آن‌ها وقت گذاشتم. بعد که به درکی از هنر رسیدم،‌ تصمیم گرفتم از هنر به مثابه یک ابزار برای رساندن پیامی امروزی استفاده کنم.
تنها چاره هنرمند برای اینکه راه خود را ادامه دهد، این است که سوژه‌های خوب و پیام خوب برای شنیدن داشته باشد. وظیفه‌ام این است که یک پیام خوب را آماده کنم و به گوش مردم برسانم.

منبع:خبرفارسی


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای پرواز همای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
نظر پرواز همای درباره استاد شجریان
پرواز همای گفت: فکرکردن در این مورد که کسی می‌تواند از مسیر استاد شجریان بگذرد، دشوار و سخت است. با توجه به کارهایی که ایشان از لحاظ فنی انجام داده‌اند، جایگاه تخصصی ایشان، اخلاق و شخصیت ایشان در هنر و هر چه را که محاسبه می‌کنیم، می‌بینیم هنرمند بی‌بدیلی‌اند. 
 
متن کامل گفتگوی قانون با پرواز همای در پی می‌آید:  ...

 

 

بیننده‌ای پرسیده‌اند که نظر پرواز همای درباره‌ استاد محمدرضا شجریان چیست؟
می‌توان مثل همه از استاد شجریان حرف زد و گفت که ایشان بی‌نظیرند، اما با دانش و آگاهی از استاد شجریان حرف‌زدن، دشوار است.
الان که دوره‌ای از آموزش را پشت سر گذاشته‌ام و درس موسیقی خوانده‌ام و خیلی روی صحنه رفته‌ام و محبوبیتی یافته‌ام، وقتی به عنوان کسی که حرفه‌اش خوانندگی است، به کار استاد شجریان گوش می‌کنم، تازه می‌فهمم که چرا این مرد، اینقدر محبوب و تواناست.
من آرزو داشتم که شاگرد ایشان باشم و خیلی‌ها در دوره‌هایی شاگرد ایشان شدند، اما الان که کارهای ایشان را گوش می‌کنم، تازه می‌فهمم که چقدر شاگرد ایشان‌بودن مشکل است؛ یعنی حتی فکرکردن در این مورد که کسی می‌تواند از مسیر ایشان بگذرد، دشوار و سخت است. با توجه به کارهایی که ایشان از لحاظ فنی انجام داده‌اند، جایگاه تخصصی ایشان، اخلاق و شخصیت ایشان در هنر و هر چه را که محاسبه می‌کنیم، می‌بینیم هنرمند بی‌بدیلی‌اند؛ یعنی آوازه‌خوان بی‌بدیلی هستند.
ما در طول تاریخ، خواننده‌های بزرگی داشته‌ایم. از اقبال ‌السلطان گرفته که در توانایی‌های فنی در آواز شهره بود، از بنان گرفته که از لحاظ توانایی‌های فردی، شخصی و دانش موسیقی بی‌مانند بود تا قدیمی‌تر‌ها، مثل طاهرزاده، ظلی و نسل بعد از این‌ها و خوانندگان دیگری که آمدند، مثل تاج اصفهانی، ایرج، گلپا و در دوره‌ای که خواننده‌های زن خیلی زیادی داشتیم که مردم همه شیفته این صداها بودند و در ذهنشان این صداها جای گرفته بود و هنوز هم هستند عده‌ای که با آن صداها آشنا هستند، اما یکباره صدایی مثل صدای استاد محمدرضا شجریان می‌آید که به نظرم از لحاظ تاکتیکی، فنی و علمی از همه‌ این‌هایی که در طول تاریخ ما به آواز پرداخته‌اند، جایگاه بالاتری دارد.
 
یکی از بینندگان قانون پرسیده است، آینده موسیقی سنتی ایران چه خواهد بود و آیا این موسیقی محو خواهد شد؟

نه، چنین چیزی نیست. به نظرم، موسیقی سنتی تازه متولد شده است. این موسیقی در هر دوره و نسلی شکل خودش را می‌گیرد و البته نباید بگوییم، موسیقی سنتی و فکر می‌کنم اگر اسمش را موسیقی سنتی بگذاریم، پس باید محو شود، چون جایش در سنت‌هاست. ما سنت‌های خودمان را در ویترین‌های خودمان داریم و خیلی کم از آن‌ها استفاده می‌کنیم، اما اگر بگوییم موسیقی ایرانی چه جایگاهی پیدا خواهد کرد، می‌توانیم بگوییم که موسیقی ایرانی با توجه به شرایط، محدودیت‌ها و آزادی‌های زمان خودش، شکل خودش را پیدا می‌کند. امکان دارد نسلی بیاید که آنقدر جایگاهی والاتری برای موسیقی ایرانی قائل شود که خیلی از این چیزی که هست، فنی‌تر و والاتر شود.
موسیقی ایرانی در عصر بسیار خوبی به سر می‌برد. از لحاظ فنی، هنرمندان برجسته و بزرگی داریم. موسیقی ایرانی در نسل بعد از انقلاب، جایگاه بالاتری از قبل از انقلاب پیدا کرده است.
بیننده دیگری پرسیده‌اند: آیا شما و همکاراتنان که کارهای ارزنده‌ای را به فرهنگ‌دوستان پیشکش می‌کنید، تا چه اندازه می‌کوشید در کارهایتان از اسطوره‌ها یا افسانه‌های خودمان در نوشتارها و سرودهایتان بهره بگیرید؟
من به شخصه این کار را کرده‌ام. از موسی و شبان استفاده کرده‌ام، اما علاقه‌مند به این نیستم که زیاد به عقب برگردم. البته اگر به عقب برگردم از افسانه‌ها استفاده می‌کنم، اما شعر را به زبان امروز می‌گویم و اجرا می‌کنم. در کل موافق هر سوژه‌ای هستم که ارزش شنیدن داشته باشد، مهم نیست که مال چه تاریخ و کدام کشور است. باید آن را به شکل پیام مورد نیاز جامعه درآورد و به شنوندگان انتقال داد. البته با توجه به حرف ایشان، می‌گویم بهتر است که ما از سوژه‌های خودمان استفاده کنیم. مثلاً‌ بهتر است از داستان سیاوش، اسفندیار، رستم و سهراب تا افسانه‌هایی که پیرمردان و پیرزنان در روستاهایمان از آن‌ها حرف می‌زنند، استفاده کنیم.
در کارهای محلی‌ام از این‌ها استفاده می‌کنم و حتی در اپرای عشق و عقل و آدمی، از آن‌ها الهام گرفته‌ام و خیلی چیزها آموخته‌ام.

خواننده‌ای از شما پرسیده‌اند؛ استاد جلال ذوالفنون در جایی گفته‌اند: «فرق است میان ذهنیت هنری و ذهنیت تکنیکی؛ موسیقی فاقد احساس، صنعت است، نه هنر!» تا چه میزان با سخن استاد موافقید؟

جمله‌ ایشان همه چیز را بیان کرده است و من کاملاً با ایشان موافقم.
موسیقی‌ها دسته‌بندی می‌شوند و مخاطبان خودشان را هم دارند. موسیقی بی‌احساس و حتی موسیقی‌ای که برای تیزر تلویزیونی استفاده می‌شود، به یک اندازه روی مردم اثر می‌گذارد و در واقع می‌شود گفت، خوراک جامعه است و طرفداران خودش را دارد. این ما هستیم که این‌ها را دسته‌بندی می‌کنیم. گاهی موسیقی‌ای مثل «مرا ببوس» تا قرن‌ها می‌ماند و هر نسلی که می‌آید آن را زنده می‌کند و خیلی برایش ارزش قائل است و گاهی هم آهنگی در حدی که کاستی از آن بیرون بیاید، ساخته می‌شود و می‌رود. این است که جایگاه یک موسیقی صنعتی با جایگاه یک موسیقی با احساس فرق می‌کند.
در پایان برای صدها بیننده‌ای که صدا و تصویر شما را از قانون می‌بینند و می‌شنوند، چه پیامی دارید؟
من پیام آورده‌ام مردم؛ پیام آورده‌ام؛ ای مردمان، عاشق شوید! این بخش پایانی اپرای عشق و عقل و آدمی است که این پیام را به همه‌ی شنوندگان می‌دهد که «اهل هر آیین و دین؛ اهل شادی یا غمینید؛ ساده یا بالانشینید؛ ای مردمان، عاشق شوید!

 

پرواز همای در دنیای مجازی

سایت  رسمی همای و گروه مستان  

www.homaymastan.com

وبلاگ رسمی همای و گروه مستان 

www.mastan-homay.blogfa.com   

وبلاگ رسمی بخش ادبی همای و گروه مستان 

www.homay-mstan.blogfa.com

نشانی ایمیل پرواز همای

  homay_mastan@yahoo.com

صفحه ی شخصی همای درfacebook

(Parvaz Homay)

http://www.facebook.com/home.php?#/parvaz.homay?ref=t

صفحه ی هواداران همای در face book

(Parvaz Homay)

http://www.facebook.com/pages/Homay-/104407427718

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مرتضی در تاریخ 1392/04/04 و 21:17 دقیقه ارسال شده است

سلام.عالی بود.فقط این مصرع رو تصحیح بفرمایین:شیرین لبی شیرین تبار


کد امنیتی رفرش
درباره ما
اطلاعات کاربری
کدهای اختصاصی


در ورســــــ
در كل اينترنت